هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

من هورادم

دارم سعی می کنم راه بروم

سلام به همه مهربانها   این روزها من حسابی می تونم بایستم و تعادلم را حفظ کنم می روم سر تمام کشوهای خانه آشپزخانه، دراور و .. خلاصه هر چی کشو توی خانه  هست و تمام محتویات آنها را می ریزم بیرون خیلی هم با سرعت این کار را انجام می دهم تا مامان بابا بخواهند بفهمند من چکار می کنم کل کشو کف زمینه تا حالا چند دفعه هم دستم در کشو گیر کرده ولی من باز هم تکرار می کنم . من توپ بازی را خیلی دوست دارم و چندتا هم توپ دارم که بازی می کنم من خیلی دوست دارم به توپ لگد بزنم و دنبالش بروم دیشب در یک اقدام ناگهانی من به دنبال توپ چند قدم برداشتم حدودا 6 تا ولی بعد ترسیدم و نشستم خلاصه دارم تمرین می کنم بتونم راه برو...
25 مرداد 1390

دندان پنجم

سلام سلام سلام        سلام به همه مهربانها باید بگم که من دندان پنجمم در آمد البته  به این راحتی ها هم نبود با کلی بی حالی و اسهال و بی خوابی و بی اشتهایی همراه بود ولی بالاخره در آمد . سلام من هوراد 5 دندونی هستم ...
22 مرداد 1390

پازل

سلام به همه مهربانها امروز می خواستم دعوتتون کنم که بیایید با هم پازل حل کنیم شما از لینک زیر می تونید وارد سایت پازل بشید و پازل مورد علاقه خود را حل کنید حتی می تونید عکس نی نی خود را آپلود کنید و پازلش را حل کنید یا در وبلاگتون بگذارید حتی می توانید تعداد قطعات پازل را انتخاب کنید مامانی عکس من را پازل کرده با کلیک بر روی آن می تونید پازل من را حل کنید. البته امیدوارم با این سرعت اینترنت موجود پازل من باز بشه لینک سایت: My Puzzles Jigsaw Puzzle Gallery - JigZone.com   پازل عکس من : ...
20 مرداد 1390

خوب بود ولی کم بود

بله بالاخره سفر شیراز هم تمام شد و من و مامان برگشتیم خانه خیلی سفر خوبی بود ولی کم بود من در روزهای اول  به مامان صدیقه و بابا طاهر غریبی می کردم ولی بعد از چند روز با هم دوست شدیم و کلی با آنها بازی کردم و بوسشون کردم روز آخر هم رفتم توی حیاط و عکس یادگاری گرفتم من مامان صدیق و بابا طاهر را دوست دارم خدا کنه زودتر ببینمشون. وقتی برگشتیم بابا احسان آمده بود فرودگاه ، خیلی حس خوبی بود من خیلی دلم برایش تنگ شده بود کلی بوسش کردم و در آغوشش آرام شدم آخه من بابام را خیلی دوست دارم. این هم چندتا از عکسهای دیگه من در شیراز ...
6 مرداد 1390

سفر و دوستان جدید

سلام به همه مهربانها امروز در مورد دوستهای جدیدی که توی سفر پیدا کردم براتون می نویسم یکی از دوستهایی که پیدا کردم پسر دختر عمو سمیرا به اسم رادمان است رادمان 5 ماهشه و از من کوچولوتره رفتیم خانه شان و من باهش بازی کردم خیلی بانمکه ماشالله چندتا از عکسهایی را که با هم گرفتیم می گذارم تا شما هم دوستم را ببینید:       یکی از دوستهای دیگه ای که پیدا کردم فرشته کوچولو دختر خاله پریزاد است که 2 سال و 6 ماهشه و خیلی مهربون و دوست داشتنیه با من کلی بازی کرد و اسباب بازیهایش را به من داد و خلاصه کلی با هم جور شدیم:   دوست دیگه ای که پیدا کردم د...
5 مرداد 1390

اولین جشن امام زمان

توی این مسافرت من جشن امام زمان هم رفتم مولودی بود و و دعا و چندتا خانم و آقا دف می زدند من هم با دقت نشستم و نگاه کردم متاسفانه عکس نگرفتم ولی فیلم دارم اما چون به جز خودم عموها و خاله های دیگه ای هم توی فیلم هستند و من از آنها اجازه نگرفتم که فیلم را توی وبلاگ بگذارم نمی تونم فیلم را براتون بگذارم . بعد هم به همه نی نی های توی مجلس هدیه دادند به من هم یکفته  جق جقه جایزه دادند آخه من پسر خوبی بودم و اصلا از صدای دف نترسیدم  و تازه با کنجکاوی هم نگاه می کردم عو جواد و خاله مهوش و خاله مژگان مهربانامه خیلی به من محبت کردند و جشن قشنگی هم گرفته بودند و عمو هادی هم همش با من بازی می کرد ...
4 مرداد 1390

اولین عروسی

توی این مسافرت من به اولین عروسی عمرم رفتم خیلی خوش گذشت دوستهای جدید پیدا کردم ولی شلوغ بود و همه سرو صدا می کردند یک صدایی هم در می آوردند به نام کل که من اولین بار که شنیدم ترسیدم و گریه کرد عروس و داماد خیلی زیبا و مهربان بودند و با من رقصیدند .من سر میز توی کالسکه نشسته بودم و به همه نگاه می کردم عروس خانم به من نقل داد و من با دختر های دختر عمو آرزو دوست شدم و عکس گرفتم ...
4 مرداد 1390

دلتنگی

باید بگم همه چیز این سفر خوب بود به جز اینکه بابایی همراه ما نبود و من خیلی دلتنگ بابا جون شده بودم بابا جون من خیلی دوستت دارم واقعا جات خالی بود دلم می خواهد هر جا می روم همراه شما و مامان باشم شما قهرمان منی و من دوستت دارم بوس بوس بابا جون عاشقتم ...
4 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد